محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

ماه کوچولوی آسمون زندگی مامانی و بابایی

هفته سی و هشتم

  ناز پسرم بالاخره این هفته هم تموم شد و با تکمیل هفته ٣٨ تقریبا به پایان دوره رسیدیم. آخه قراره تو به روش سزارین به دنیا بیایی که نهایتا زمان تولدت آخر این هفته خواهد بود. تبریک می گم. هفته گذشته که واسه سونوگرافی رفته بودم وزنت ٢٨٥٠ گرم بود احتمالا این هفته به ٢٩٨٠تا  ٣٠٠٠ گرم و قد 49.5 رسیدی و تمام اعضا و سیستم های فیزیکی بدنت در جای درست قرار گرفتن. تو در حال گوارش تمام مایعات و چربی‌های محیط اطرافت هستی. بدن کوچولوت تمامی این ترکیبات عجیب رو به ماده ای تیره رنگ به نام مامیزه ( (Meconium تبدیل می کنه. حالا هنجره و شش‌های تو آماده فریاد زدن هستن، همون صدای قشنگی که موقع تول...
30 آذر 1392

در انتظار تولد تو

پسرک نازم. ماه هاست که منتظر اومدنتم و هر هفته میرم دنبال اینکه بدونم چه تغییراتی در تو رخ داده و چقدری شدی. به امید خدا این هفته، هفته آخره و بعدش می تونم بغلت کنم و با به پایان رسیدن این انتظار، روی ماهتو ببوسم. از شهریور تا پایان سال، توی فامیل، هر ماه منتظر به دنیا اومدن یکی از دوستات بوده و هستیم. شهریور امسال تولد سام کوچولو، باعث شور و حال بین فامیل شد. یه ماه بعد (مهرماه) دلینا کوچولو به دنیا اومد و دل مامان و باباش شاد شد. محمد داوود کوچولو هم توی آبان (روز عاشورا) به دنیا اومد. توی آذر ماه هم زهرا کوچولو به دنیا اومدو داداشش طاها کوچولو رو از تنهایی درآورد. کوچولوی بعدی به امید خدا تویی. و حالا خیلی ها منتظر به...
28 آذر 1392

هفته سی و هفتم

  کوچولوی نازم. این روزا هر لحظه منتظرتم. همش به این فکر می کنم که چه شکلی هستی و اولین ملاقاتمون با هم چطور خواهد بود.می دونم تو هم مثل من خسته ای و منتظر! ولی این روزا خیلی شیرینه. این انتظار. این سختی ها. این درد کشیدن ها. خیلی شیرین و به یاد موندنیه. می دونم به زودی همشون خاطره می شن و دلم تنگ این روزها خواهد بود. این روزا تو مایعی که تو رو احاطه کرده به تمرین تنفس مشغول هستی تا موقع مقرر این عمل رو به کمال برسونی. در کنار این کار، کارهای دیگه ای مثل مکیدن شست دست، چرخوندن سر، بلعیدن، پلک زدن و گرفتن با دست‌ها رو هم تمرین می کنی.  خیلی منتظرتم ماه کوچولو. خدایا همیشه ی همیشه مواظب پسر کوچولو...
22 آذر 1392

هفته سی و ششم

  پسر گلی این روزا خیلی بیقرار اومدنتم. بابایی هم همینطور. مدام از حال و احوالت ازم می پرسه. منم با کوچکترین اتفاق یا تغییری، فکر می کنم وقت اومدنت شده. انگار خودتم خسته شدی و خیلی بیقرار اومدنی. گل پسرم این روزا دمای بدنت رو بالاتر از دمای بدن مامانی نگه می داری و این کارت باعث می شه حسابی گر بگیرم. ولی عیبی نداره. به هر حال باید خودتو واسه زمان زمان تولد آماده کنی.حالا تقریبا 2650 گرم وزن و 47 سانتی‌متر قد داری.قربون قد و بالای رشیدت برم مامانی.تو این هفته همچنان مشغول ذخیره چربی هستی تا زمان تولد، بتونی دمای خودتو تنظیم کنی. اینم از قشنگی های این هفته ت. مامانی عاشششقته. ...
15 آذر 1392

هفته سی و پنجم

  محمد معین قشنگم به لطف خدا این هفته هم گذشت. این روزا خیلی سخت می گذره. انگار ساعت ها همش خواب می مونن. با وجودی که رشد فیزیکی اعضای بدنت کم می شه، ولی مغز به طور خارق العاده ای در حال رشده .خبر خوش اینه که احتمال به دنیا اومدنت از هفته سی و پنجم به بعد خیلی زیاده به این معنی که مشکلی تو این دوره ان شاء اله پیش نمیاد. هرچند استرسی که این روزا دارم تحمل می کنم تو تموم عمرم نداشتم. تو حالا حدود 45.8 سانتی‌متر قد و 2330 گرم وزن داری. جمجمه‌ات هنوز نرمه و کاملاً سخت نشده. اما چیز زیادی هم نمونده تا بپری تو بغل مامانی. دوستت دارم کوچولوی دوست داشتنی من. خدایا خیلی خیلی خیلی بیشتر از فبل ...
9 آذر 1392

هفته سی و چهارم

  ناز پسرم. بالاخره به لطف خدا هفته سی و چهارم هم تموم شد. توی این هفته سیستم دفاعیت کامل شد. حالا تقریبا 1950 گرم وزن و 45.5 سانتی‌متر قد داری. آآآآی اللللهی قربونت بشم. در اثر رشد تو، پوسته شکمم نازک شده و کم کم نور بهت می رسه و تو بر اثر این نور، عکس العمل‌هایی نشان میدی.این مسئله تو تشخیص روز و شب هم بهت کمک میکنه تا بتونی چرخه خواب خودتو کم کم درست کنی. دیگه زیاد نمونده تا بتونم بغلت کنم و یه بوووس خوشمزه ازت بگیرم. بیصبرانه منتظر تولدتم. خدای مهربونم واسه این نعمت بزرگی که بهم عطا کردی به قدر مهربونیت که تمومی نداره ازت ممنونم. ...
1 آذر 1392
1